پنجشنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۱

من دیروز یه ایمیل جالب از یه بچه باحال به اسم سام داشتم که حیف بود براتون ننویسمش


فرازی از اشعار مریم حیدر زاده:
این روزا عادت همه رفتن و دل شکستنه
درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه

این روزا مشق بچه ها یه صفحه آشفتگیه
گردای رو آینه ها فقط غم زندگیه

این روزا دردعاشقا فقط غم ندیدنه
مشکل بی ستاره ها یه کم ستاره چیدنه

این روزا کار گلدونا از شبنمی تر شدنه
آرزوی شقایقا یه شب کبوتر شدنه

این روزا آسمونمون پر از شکست بالیه
جای نگاه عاشقت باز تو خونه خالیه

این روزا کار آدم دلای پاک و بردنه
بعدش اونو گرفتن و به دیگری سپردنه

و........

حالا برداشت کیر کلفتا ازاین شعر به قلم شیوای خودم:

این روزا عادت همه کردن و بعدش در رفتنه
درد تموم جنده ها کس و کون و باهم دادنه

این روزا کیر بچه ها اندازه یه کفگیره
عکس سوپر رو دیوارا همش برای خامنه ای یه

این روزا درد دخترا کونو ازعقب دادنه
مشکل بی دوست دخترا همش کیرو خاروندنه

این روزا کار باباها مامانو خشک خشک کردنه
آرزوی بیوه ها به کیر خوب رسیدنه

این روزا کار پسرا مخ دخترا رو روز اول زدنه
بعدش اونو کردنو به دیگری سپردنه

این روزا کار جنده ها تو خماری گذاشتنه
ساده ترین بهانه شون فقط پروئید بودنه

این روزا سهم بسیجیا تو کف کس موندنه
جرم تمومشون فقط یه نمه خایه مالی
و.....
خوشتون اومد(با عرض پوزش از مریم خانوم و سام عزیز)سام عزیز خوشحال شدم فقط لطف کن خاطراتت رو برام بفرستok

هیچ نظری موجود نیست: