سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۲



در رو باز کردم ديدمش جالب بود مثل هميشه يه رابطه مادي ومعنوي خاصي بهش دارم محتاجش هستم .زندگيم به بقا وسالم بودن و زندگي اون بستگي داره هر دفعه که مي بينمش من رو به ياد خاطره هاي قشنگي مي ندازه خاطره هايي که سرتاسرش قشنگي وشهوته ،شهوت همون نياز ما نياز جنسي.
چند وقتي بود که نديده بودمش چه خوش بو وخوشگل شده بود يه لباس ايروني هم تنش کرده بود تا حالا با لباس ايروني نديده بودمش جالب بود مثل بقيه چيزها.
بوي تو ت فرنگي مي داد يه توت فرنگي کال خيلي دون دون شده بود مثل اينکه تمام بدنش رو آبله گه مال کرده بود اما اون دون دون ها وبرجستگيهاي روي تنه اش شهوت من وتو رو بيشتر مي کرد نمي دونم چرا هر دفعه فقط يه 10 ،20 دقيقه بيشتر مهمون من نيست بعدش ميره تا چند روز ديگه هم بر نمي گرده هر دفعه هم کلي پول بايد بدم تا بياد اما مي ارزه چون خوبه بعضي اوقات 2 تا شون رو يه جا مي بينم يکيشون کوني و يکي ديگشون فقط جلو مي زاره بيشتر اوقات که مي بينمش رنگش زرد کم رنگه مثل يه آدم که از چيزي ترسيده باشه يا به عبارتي کپ کرده باشه تازگي ها گرون کرده نرخش رو يه گرون فروش به تمام عيار قيمتش رو دو برابر کرده اما بازم مي ارزه خوب ديگه بايد با هاش خداحافظي کنم با اينکه ناجي جون منه اما بايد بندازمش دور ،توي سطل آشغال خيلي تنگ بود مي دونيد چرا؟ چون ايروني بود بهتون توصيه مي کنم شما هم از اون به نحو احسنت استفاده کنيد اون چيه؟
خوب کسخولا

کا ندومه ديگه ...............