شنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۱

test youuuuuuu

دوشنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۱

i love you nazanin(پیامهای بازرگانی)




اگه همه چیز برعکس بشه گسمت اول

تا حالا فکر کردید که یه روز از خواب بلند بشید وببینید که رفتار تمام مردم دنیا که نه رفتار مردم همین تهرون خودومون عوض شده حالا من براتون می نویسم که اگه یه همچین اتفاقی بیفته چی میشه :
ساعت 7 صبحه اه باز باید بلند بشم برم سر کار .میرم سمت آشپزخونه همه بیدارند آبجی بزرگم اول صبحی نشسته و داره سیگار میکشه بابام هم داره چائی میریزه ولی مامانم هنوز خوابه نمیدونم تاکی بیدار می مونه وترتیب این بابای بدبخت من رو می ده. یهو تلفن زنگ میزنه وچرت منو پاره میکنه آبجی میره تلفن رو بر میداره بازم مزاحم بود میاد تو آشپزخونه بازم نگاه چپ چپ به من نگاه میکنه(مثلا غیرتی شده) فکر میکنه که با من کار داشتن وتلفنو قطع کردنصبحونه رو تند تند می خورم ولباس تنم می کنم ومییام از در برم بیرون که بازم داد میزنه وایسا من میرسونمت(کسکش بازی) این آبجی منم شورش رو درآورده همش گیر میده با هزارتا بهانه دودرش می کنم و میام بیرون از در خونه میام بیرون ها سرده اه ه ه ه بازم این دخترای لات و لوت محلمون سر کوچه وایستادن نمی دونم این بابا جنده ها کار وزندگی ندارن صبح زود میان وایمیستن سرکوچه و مزاحم پسرای مردم میشن،اگه ایندفعه به من متلک بندازن به آبجی زهرام میگم دهنشون رو بگاد،آروم آروم دارم نزدیکشون میشم باید قدمهام رو تند کنم یه موقع دست به دودولم نزنند(به جای انگشت کردن).وای نه بازم این مریمه سر کوچه وایستاده خیلی دلش میخواد با من دوست بشه ام عمراًً، البته تیریپش هم بد نیست یه مانتو تنگ میپوشه وهمه عضله های کسش رو بیرون میریزه (آخه بدنسازی کار میکنه وکسش هم ماهیچه آورده)تا حالا هم یکی دو دفعه دست به دودولم زده ولی من زود جیغ زدم واون در رفته ،وای داره میاد دنبالم بازو میخواد به زور به من شماره تلفن بده :
مریم:سلام خوشگله سحرخیز شدی(آخر تیکه)!!!!
خودم:خفه شو یرو گمشو
م:اه چقدر بداخلاق شدی چته پاچه میگیری؟
خ:زر نزن پاچه بابات میگیره بابا کونی خیال میکنی نمیدونم بابات میره به زنهای محل کیر میده تا کاسبی کنه (یه چیز تو مایه مادر جنده خودمون).
م:خوب ببخشیدآقائی(خانومی خودمون)(آِی کیر لیس)بیا این شماره تلفن رو بگیر به من ایمیل بفرست!!!!!!!!
خ:بیسعور عوضی خفه شو اگه ایندفعه زر بزنی میگم آبجیم بابات رو بگاد!!!
م:آخ نگو ترسیدم شاشیدم به خودم و...........

بعد از یه عالمه جر وبحث با این دخترهای لعنتی محلمون میرم سر خیابون سوار اتوبوس بشم بلیطهام تموم شده چندتا بلیط از بلیط فروشی می خرم زنیکه هیز وقتی داشت بلیط مداد به من دستم رو گرفت ومالوند الان فکر کنم آب از کسش راه افتاده
پایان گسمت (بالهجه ترکی بخونید)اول

lovly


از من میشنوید به دخترهای فامیل رحم نکنید مخوصا دختر خاله ها بابا کس بهتر از این دم دست که هست دیگه مخ زنی هم نمیخواد بجنبید دیگه .

اصلا تقصیر خداست باید برای پسرهاهم پرده بکارت میذاشت تا نتونید کس بکنید و همش جق میزدید