سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۲

*************

یکشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۲

کاش چون
پاييز بودم،
کاش چون پاييز بودم...
کاش چون پاييز، خاموش و ملال
انگيز بودم...
برگهاي آرزوهايم يکايک زرد ميشد،
آفتاب
ديدگانم سرد ميشد،
اسمان سينه ام پر درد ميشد...ناگهان
طوفان اندوهي به جانم چنگ ميزد،
اشکهايم همچو باران
، دامنم را رنگ
ميزد...
وه... چه زيبا بود اگر پاييز بودم...
وحشي و پر شور
و رنگ آميز بودم...
شاعري در چشم من ميخواند شعري
آسماني...
در کنارم قلب عاشق شعله ميزد
، در شرار آتش دردي
نهاني...
نغمه من، همچو آواي نسيم پر شکسته،عطر غم مي ريخت بر
دلهاي خسته...
پيش رويم:
چهره تلخ زمستان جواني..
.پشت سر:
آشوب تابستان عشقي ناگهاني...
سينه ام: منزلگه اندوه و درد و بد
گماني
...کاش چون پاييز بودم، کاش چون پاييز بودم...
::::!!!!!!!?????:::::